شلبی GT500: این مغز شما با 662 اسب بخار قدرت است

شلبی GT500: این مغز شما با 662 اسب بخار قدرت است
شلبی GT500: این مغز شما با 662 اسب بخار قدرت است

تصویری: شلبی GT500: این مغز شما با 662 اسب بخار قدرت است

تصویری: شلبی GT500: این مغز شما با 662 اسب بخار قدرت است
تصویری: علایم سکته مغزی #پزشکی #سکته_مغزی #دانستنی 2023, دسامبر
Anonim
Image
Image

فورد موستانگ 2015 تقریباً اینجا است ، این بدان معناست که یک GT500 جدید دور نیست. من آخرین GT500 های فعلی را رانندگی کردم تا تعیین کنم چه اتفاقی می افتد وقتی 662 اسب بخار قدرت زیر پای راست خود پیدا کردید. چیزی شبیه انتظار من نبود.

(افشای کامل: فورد واقعاً دوست نداشت که من یک شلبی GT500 رانندگی کنم ، اما آنها می خواستند کریستوفر کیپنبرگر یکی داشته باشد و من پیشنهاد کردم که ماشین را برای او از فورد تحویل بگیرم. ممکن است من کمی بیش از حد ضروری ماشین رانندگی کرده باشم.)

662 اسب بخار چیست؟ خوب ، اگر شما با یک سدان خانوادگی دهه 1990 رانندگی می کنید ، چیزی شبیه به این است که ماشین شما پنج یا شش موتور اضافی در زیر کاپوت داشته باشد. این قدرت بیش از آن است که شما می دانید با چه کاری انجام دهید. چرخاندن لاستیک های عقب با کنترل کشش کاملاً کافی است.

با کمال تعجب ، به ندرت احساس دیوانگی خاصی می شود. داشتن 662 اسب بخار قدرت در نهایت سرحال است. این مانند این است که در طبقه آخر یک ساختمان بلند اداری در منهتن باشید و تماشا کنید که افراد ریز مانند مورچه ها از زیر دست و پا می زنند. منتظر نمانید ، بیشتر شبیه این است که یک روز بعد از ظهر جولای زیر یک درخت سایه دار بنشینید و در حالی که بقیه جهان با حرکت آهسته می روند ، پرندگان را از بالای سر خود ببینند.

خوب ، شاید لازم باشد کمی بیشتر توضیح دهم.

Image
Image

در ماه اکتبر پیامی از جالب ترین مرد در اتومبیل پورن ، شخص پادشاه هواپیماهای بدون سرنشین ، کریس کیپنبرگر دریافت کردم که او سخنران کنفرانس بزرگ هواپیماهای بدون سرنشین و رباتیک هوایی در دانشکده حقوق دانشگاه نیویورک خواهد بود. این اوست که کنار ماشین در تصویر بالا ایستاده است. در پیام فیس بوک با تصویری از یک GT500 آمده است: "این ماشین را برای کنفرانس تهیه کن". "به رنگ قرمز و راه راه سفید. ما می خواهیم همه تونی استارک را برویم و با آن مضحکه در قانون nyu جلو می رویم."

باشه.

من فکر کردم نه راستش را بخواهید ، من بیش از حد کمی از ماشین ترسیده بودم. بلکه کمی بیشتر ترسیده بودم که ماشین را در تیر چراغ برق بیندازم و از کار اخراج شوم. سرانجام نگاهی به آینه انداختم ، چند ضربه به صورت خود زدم و توافق کردم که ماشین را برای کیپنبرگر بردارم. منظورم این است که فقط 662 اسب بخار قدرت دارد. چقدر می تواند سخت باشد؟

Image
Image

صبح روز قبل از کنفرانس ماشین را از نمایندگی بزرگ منهتن فورد تحویل گرفتم و همه چیز بلافاصله یک چالش بود. اولین باری که شروع به حرکت کردم لاستیک ها را جیر جیر کردم. هنگام بیرون راندن از گاراژ ، اسپویل چانه را خرد کردم. نمی دانم چند بار با تعویض پرتاب کوتاه کوتاه متوقف شدم. همه اینها به خاطر انتظارات من از این بود که تمام آن قدرت چگونه خواهد بود.

نکته جالب این است که شما انتظار دارید 662 اسب بخار قدرت خشن داشته باشد. در GT500 اینطور نیست. من واقعاً هرگز در ماشین راحت تری نرفته ام. بزرگراه West Side را به یک خیابان فرعی گسترده و متروکه رساندم و پایم را روی بنزین گذاشتم. من برای ناله سوپرشارژر رعد و برق و رعد و برق آماده بودم. در عوض یک غرش ثابت و کم از V8 عظیم الجثه وجود داشت. من آماده بودم که ماشین مستقیم به سمت یک ماشین پارک شده شلیک کند. در عوض همه چیز روان بود و ماشین در جلو به طور مرتب به جلو می غلتید و در عقب بدون زحمت شناور می شد. در اواخر روز فهمیدم که هیچ مکان آرامش بخشی بیش از GT500 با فرسودگی شغلی وجود ندارد. می خواستم وارد شوم ، پایم را روی زمین بچینم و چرت بزنم. احساس می کردم قایقرانی می کنم ، رانندگی نمی کنم. مثل اینکه من این موج آرام چرخ چرخ را سوار می شدم تا اینکه ساعت ها بعد احساس شد و بالاخره لاستیک های کچلی عقب قلاب شدند.

این زمانی بود که ماشین مستقیماً به جلو شلیک کرد و ما حدود ده هزار مایل در ساعت کار می کردیم تا اینکه من ماشین را به حالت ایستاده در تابلوی ایستادم. ممکن است ما همه سی کار را انجام داده باشیم ، اما احساس می شد بلافاصله این اتفاق افتاده است و ماشین فقط دهان خود را باز کرده و تمام سرعت را با یک لقمه پایین آورده است.

Image
Image

قبل از راه اندازی خیابان فرعی ، از ماشین وحشت داشتم. رسیدن به آن از طریق ترافیک توقف و حرکت منهتن برخی از رانندگی های استرس زایی است که تاکنون انجام داده ام ، زیرا کاملاً مطمئن بودم که کلاچ را کمی سریع آزاد می کنم و 662 اسب بخار مرا به صندوق عقب موشک می اندازد. تاکسی اینچ فاصله دارد که از سپر جلو من فاصله دارد. مثبت بود که لاستیک های عقب را در چراغ های توقف روشن می کنم. من از لحاظ مرگ می ترسیدم که یک ماشین بیش از حد گاز بدهد و آن را از جاده دور کند ، روی یک حاشیه برود و روی کسی که در پیاده رو قدم می زند ، چرخاند.

بعد از آن راه اندازی خیابان فرعی ، ماشین را فهمیدم. بسیار آسان ، بسیار ساده ، بسیار سبک ، بسیار دوستانه ، بسیار بازیگوش بود. و اعتیاد آور است. هر وقت خیابانی خالی می دیدم ، ماشین فقط پام را روی پدال گاز پایین می کشید و ماشین دوباره قایقرانی می کرد ، لاستیک های عقب مایع می شدند.

Image
Image

شخصیت شیطانی دارد. این به وضوح می خواست من به دردسر بیفتم و کاملاً من را به یک دیوانه تبدیل کردم.

وقتی 662 اسب بخار قدرت داشته باشید شاخ می روید.

Image
Image

مطمئن بودم مردم از ماشین متنفر خواهند شد. این یک موستانگ قرمز با نوارهای مسابقه ای سفید و یک اگزوز بلند (اما نه ناخوشایند) با صدای بلند است. من برای منهتنهای ثروتمند و فرهیخته آماده بودم که به این ماشین عضلانی ، این دستگاه تک رقمی mpg نگاه کنم.

در عوض ، مردم آن را می پرستیدند.

کیپنبرگر گفت آمریکایی ها به GT500 نگاه می کنند مانند آلمان ها به GTI. حق با اوست در چهره هرکسی که رد می شود ، می توانم اندکی غرور ، کمی لذت ناجوانمردانه را ببینم. اگر من و کیپنبرگر در یک فراری یا در برخی از مرسدس های بزرگ AMG بودیم ، همه مثل کیف های دستی به ما نگاه می کردند. در GT500 همه لبخند بود. مطمئناً دیدم بسیاری از دوربین های عکاسی به سمت ماشین نشانه رفته اند.

Image
Image

در یک نقطه [REDACTED] پشت فرمان بود و من به یاد می آورم که در خیابان [REDACTED] کاملاً [REDACTED] چرخیدم ، اتومبیل قبل از [این صحنه های صفحه اصلی حجاب نامناسبی را انجام می داد] و پس از یک ماشین گشتی NYPD خطوط [REDACTED] را می گرفت. شاید پلیس دوست داشت که یک موستانگ چنین کاری انجام دهد ، شاید او اصلاً ما را ندید. بلوک را خم کردیم و مسیر طولانی را برای اطمینان از شهر طی کردیم.

من این نوع رانندگی را تحقیر می کنم ، و راه های بسیاری وجود دارد که همه چیز را به اشتباه پیش می برد. دماغ GT500 می توانست در کنار تاکسی زرد رنگ قرار گیرد یا چیزی شبیه به آن. اما GT500 طرف بسیار شیطانی شما را به نمایش می گذارد. طرف عاشق دوست داشتنی شماست. دلقک ، باس کامل در استریو ، لایه برداری از جلوی رستوران های شیک شما.

شما احساس می کنید بسیار متفاوت از هر ماشین دیگر در جاده است. هیچ چیز دیگری از بالا به نظر نمی رسد یا احساس نمی شود. من در GT500 در ترافیک بودم و یک آکورد سبز زیتونی کنارم جمع شد. این فقط به من فهمید که GT500 چقدر پوچ به نظر می رسد. این یک کوپه یکپارچه Retro بزرگ است که دارای نوارهای مسابقه ای و لوله های دم بزرگ است و یک دکمه تعویض دنده اتومبیل کشنده دهه 60 و یک مار روی فرمان دارد.

Image
Image

و هیچ چیز دیگری از راه دور به این سرعت نیست. شما احساس می کنید که در هواپیمایی متفاوت از سایر اتومبیل های ترافیکی وجود دارید ، فوراً شکاف بین اتومبیل ها را می بندید و بلوک های بین چراغ قرمز را می مکید.

داشتن و بهره برداری از GT500 در شهر نیویورک شما را دچار مشکل خواهد کرد. سرانجام پلیس متوجه می شود که شما در بعضی از خیابان های فرعی در Crown Heights لاستیک های خود را به گرد و غبار تبدیل می کنید. در نهایت قفل مخالف شما تمام می شود و یک چرخ را به یک ناودان فولادی باران می کشید. در نهایت شما از یک سیستم کنترل کشش خسته خواهید شد که هیچ کاری برای جلوگیری از چرخش لاستیک های عقب انجام نمی دهد. ماشین یک تصادف است که منتظر اتفاق می افتد.

اما طی آن چند روز ، ساعت ، هفته ، اولین 662 اسب بخار قدرت بیش از آن چیزی است که شما نیاز دارید یا کاملاً درک می کنید. این هیجان انگیزترین و آرامش بخش ترین اتومبیلی خواهد بود که می توانید تصور کنید. روزهای بعد در وضعیت بالایی قرار خواهید گرفت و از V8 سوپرشارژ استفاده خواهید کرد.

Image
Image

نمی توانستم از اینکه چند روزی را با GT500 سپری کرده ام خوشحال تر باشم و وقتی همه چیز تمام شد خیالم راحتتر نبود که کلیدها را پس بدهم.

توصیه شده: